چهار ستاره مانده به صبح

شروع یک رؤیای نو

Shazdeh- ehtejab

توی یکی از این کتاب‌فروشی‌های خیابون انقلاب، بساط چیدن از کتاب‌های درهمِ نو و کهنه و توی دسته‌ی کتاب‌های ۱۰۰۰ تومانی، یه نسخه‌ی نو از «شازده احتجاب» هم هست که برمی‌دارش از روی زمین. بهش می‌گم قیمت پشت جلدش هم ۱۲۰۰ تومان هستش. من همین یکی، دو روز قبل خوندمش. بعد با یه لحنی می‌پرسه برای چندمین‌بار؟ که فکر می‌کنم باید خیس و سرخ بشم از شرم وقتی می‌گم برای اوّلین‌بار!

×

چاپ اول: تهران، کتاب زمان، ۱۳۴۸، ۹۵ صفحه. چاپ دوم: ۱۳۵۰٫ چاپ سوم: ۱۳۵۳٫ چاپ چهارم: ۱۳۵۳٫ چاپ پنجم: ۱۳۵۵٫ چاپ ششم: ۱۳۵۶٫ چاپ هفتم: تهران، انتشارات ققنوس، ۱۳۵۷٫ چاپ هشتم: تهران، انتشارات نیلوفر، ۱۳۶۸٫ چاپ نهم: بهار ۱۳۷۰، اجازه پخش: ۱۳۷۹٫ چاپ نهم: بروکسل، نشر میترا، پاییز۱۳۷۳٫ چاپ دهم و یازدهم: ۱۳۷۹، چاپ دوازدهم: ۱۳۸۰٫ چاپ سیزدهم: زمستان ۱۳۸۱ و چاپ چهاردم: ۱۳۸۴

مرتبط؛ این فیلم رو هم با اقتباس از رُمان شازده احتجاب نوشته‌ی هوشنگ گلشیری (Houshang Golshiri) ساختن که کتاب رو می‌تونین از این‌جا و این‌جا دانلود کنین و  این‌جا + این‌جا + این‌جا + این‌جا + این‌جا هم درباره‌اش بخونین + {goodreads} و  {بنیاد هوشنگ گلشیری}

«زندگی همه‌اش بازی است. بچه‌ها با ترکه بازی می‌کنند و توپ و بادبادک. بزرگ‌ها با فکرهایشان. فرقش این است که بچّه‌ها جدی می‌بینند و بزرگ‌ها جدی می‌گیرند. بزرگ‌ها به بچّه‌ها می‌خندند و بچّه‌ها بزرگ‌ها را قهرمان می‌دانند. دوره‌ی بچّگی است و بازی‌هایش. بازی‌ها و قصّه‌ها. سوار یک ترکه می‌شدیم و به اسب سفیدمان هی می‌زدیم. می‌رفتیم که دختر شاه پریان را از طلسم عفریته‌ی جادو نجات بدهیم و نجات می‌دادیم. این چیزی نبود. حتّا به ابرها که نگاه می‌کردیم فرشته‌ها را روی بال‌های آن‌ها می‌دیدیم. آوازشان را می‌شنیدیم صداشان می‌کردیم. از بچّه خرگوش‌ها و جوجه گنجشک‌ها کمتر نبودیم. طبیعت بازی را بیشتر دوست دارد. بخور. بازی کن. بخواب. فکر را بگذار کنار. تا فکر نبود. زمین بهشت خدا بود. فکر که آمد شیطان نشست به تخت. فقط بچّه‌هایند که فرمان نمی‌برند. بچّه‌ها و بازی‌هایشان. پشت دیوار فکر و قانون. حالا من و تو هر وقت می‌رسیم به بن‌بست و از این جدی بودن عاصی می‌شویم به یاد بچّگی می‌افتیم و بازی‌هایمان. افسوس فایده‌ای ندارد. دست ما نبوده است که بزرگ شده‌ایم. فقط اگر سادگی و اعتقاد را که جوهر بازی‌ها و قصه‌هامان بود همراه‌مان می‌آوردیم حالا این‌قدر دست‌هامان خالی نبود.»*

 

* از سری کتاب‌های کیلویی؛ غصّه‌ای و قصّه‌ای (مجموعه داستان)، نوشته‌ی محمود کیانوش {این‌جا، این‌جا، این‌جا}، سازمان کتاب‌های پرنده آبی، چاپ اوّل ۱۳۴۴، ۵۰۰۰ نسخه، ۱۶۸ صفحه، قیمت ۲۵ ریال! + دانلود فایل pdf یکی از داستان‌های کتاب {این‌جا} و {goodreads}

A -Bug's- Life Open -Season The- Incredibles Corpse- Bride

(The Incredibles) (A Bug’s Life) (Open Season)(Corpse Bride)

خیلی مرسی بابتِ این* دوا، بسی افاقه می‌کند برای وقتی که آدم خیلی خراب است؛ خیلی.

«کلمات قشنگی هستند، مگر نه؟ منظورم کلماتی است که معنای واقعی ندارند. من با کلمات قشنگ بزرگ شده‌ام – مثلاً کلمه‌ی درد. مادرم هیچ‌وقت خشم‌گین یا ناامید یا ناشاد نیست. او «درد» دارد. تو هم خیلی از این جور کلمات داری. در مورد تو گمان می‌کنم این یک بیماری حرفه‌ای است. وقتی من روبه‌رویت ایستاده‌ام و تو می‌گویی که دلت برای من تنگ است، من مشکوک می‌شوم.»

+ سونات پاییزی (Höstsonaten)

when-the-road-seems-too-long

و یک‌روز که به دیدارم می‌آیی تا مرا بیدار کنی،
دیگر هرگز مرا نمی‌یابی
امّا، بر بالش‌اَم،
عینک‌اَم را خواهی یافت با انبوهی کتاب
و ته سیگارها و بسیاری خاکستر

«غاده السّمان»

سوپر استار  (۱۳۸۷)

×

ادامه از این‌جا؛ بعدتر، قهرمان اصلی، درمی‌آمیزد با تاریکی غلیظِ غریزه و با عواطفی زنده، زندگی می‌کند با یک نوع زیبایی غم‌انگیز و صمیمانه حس می‌کند لذّت شادی‌های سهم‌گین و اشتیاق‌های دردناکی را که ته‌نشین می‌شود در دل‌اَش که گرم است به آتش خواهشِ درونی‌اَش، عشق‌اَش…

از این‌جا یک نگاهی بیندازید به مرد بی‌وطن (A Man Without a Country)، این یادداشت را «رابرت کاستون» نوشته و ته‌ این کتاب هم آمده است (و آدم چی بگه وقتی روزنامه‌ی ایران، عین اون رو به نامِ یکی دیگه چاپ می‌کنه؟). می‌پرسید چرا؟ خُب، من کورت ونه‌گات (Kurt Vonnegut) را نمی‌شناختم هنوز تا همین شماره‌ی روزنامه‌ی ایران و همین یادداشت و بیش‌تر از شروعِ آن خوش‌ام آمد تا این روزهای عید که خواندن کتاب قسمت شد و انصافاً جالب بود مجموعه‌ی این مقاله‌های حکایت‌گونه‌ با چاشنی خاطره‌های شخصی نویسنده و شعر و جوک … ووو … به خصوصی یکی از این مقاله‌های آقای کورت با عنوان «درس داستان‌‌نویسی» و البته آن اشاره‌ی آقای کورت به حرفِ «آلبر کامو» که گفته است: “ فقط یک مسئله‌ی واقعن جدی وجود دارد، آن هم خودکشی است. “ و بعد، موضوع وقتی جالب‌تر می‌شود که در سال‌شمار زندگی خودِ کورت می‌خوانیم او سابقه‌ی دست یازیدن به خودکشی را هم در پرونده‌‌اَش دارد علاوه بر آن دو بار ازدواج کردن و طلاق گرفتن و با کلّی ویژگی‌های شخصیّتی دیگر که جدای لحن و نثرش، خواستنی‌تر می‌کند این بشر را.

A- Man- Without- a- Country

نوشته‌ی کورت ونه‌گوت، ترجمه‌ی پریسا سلیمان‌زاده، زیبا گنجی، تهران: نشر مروارید، ۱۳۸۶، چاپ اوّل، ۱۳۸ صفحه، قیمت ۳۳۰۰ تومان

مرتبط؛ مرد بی‌وطن در آدینه‌بوک، وبلاگ تجربه‌های آزاد و آبی، خاکستری، سیاه + خبرگزاری کتاب

وقتی همه خوابیم (۱۳۸۷)

×

اجازه بدهید از این‌جای داستان را تعریف کنم برایتان، وقتی قهرمان فیلم، از مقصد و مقصود گذشته‌، از دین و خدا برگشته، پی عشرت و خوشی، با شهوت و مستی، بنده‌ی تن می‌شود با غربت‌های بسیار در پسِ زندگی‌اَش … با ذهنی تهی از اندوه و قلبی سرشار از لطف به راه جهان می‌افتد؛ پرسه‌زدن‌های بی‌هدف به سوی سرگشتگی‌های هراس‌آلود و چه بسیار ایمان و هوس‌های تازه.

ادامه دارد لابُد.

{عکس}

با همه‌ی این‌که خیال می‌کردم بهداشت روانی‌ام مختل می‌شود بابتِ خواندنِ «عشق روی چاکرای دوّم» امّا، … به اطلاع می‌رساند داستان‌های این کتاب را به تمامی – منهای داستان «هاروت و ماروت» – خواندم و هنوز، به گمانم خوب باشم!‍ یعنی، به قدر «با من به جهنّم بیا» پُرعذاب نبود.

فکر کنم  درباره‌ی داستان‌های این مجموعه باید هی با یادداشت خانوم حسینیان عزیز {این‌جا} اعلام موافقت کنم؛ داستان «آن که شبیه تو نیست» خوش‌خوان‌ترین قصّه است + من داستان «ویرگول»، «با تشدید روی جیم» و  «من به توانِ دو» را هم دوست داشتم. درباره‌ی باقی داستان‌های کتاب امّا، … به قدر همان «با من به جهنّم بیا» پُررنج و دردآور بود خواندنِ آن‌ها. اصلن یک‌مُدلی بود که آدم بیش‌تر یاد همان دخترهای دانش‌جوی {فحش} آن یکی رُمان «ناتاشا امیری» می‌افتاد به‌خصوص داستان «چهل روایت دخترانه» خیلی توی همان فضا بود و البته لحن و زبان بیشتر داستان‌ها هم شباهت زیادی داشت به «با من به جهنّم بیا» و خب، در یک‌کلام از این نظر افتضاح بود!

eshgh-roye-chakraye-2vvom

نوشته‌ی ناتاشا امیری، نشر ققنوس، چاپ اوّل، ۱۳۸۶، ۲۰۰ صفحه، قیمت ۳۲۰۰ تومان

yousef-alikhani

متولّد ۱ فروردین ۱۳۵۴ قزوین

یوسف علیخانی —-> این‌جا، این‌جا و این‌جا. قابیل هم بود.

+

درباره‌ی  اژدهاکشان، نسل سوّم داستان‌نویسی امروز و قدم‌بخیر مادربزرگ من بود