چهار ستاره مانده به صبح

شروع یک رؤیای نو

۱۵ دیدگاه نوشته شده است! »

  1. اشک در 08/08/05 گفت:

  2. جاناتان در 08/08/05 گفت:

    ما دعاگوییم خانوم. این بیش فعالیت منو می کشه آخر.

  3. واصح در 08/08/05 گفت:

    اهل دلداری دادن الکی نیستم. اهل اظهار نظر تکراری و بیفایده نیستم. فقط قلبا آرزو و دعا می کنم غم در عمل هم بیگانه بماند و سراغت نیاید. اگر خدای نکرده آمد، صبر بزرگتر از اندازه ی غم به سمتت حرکت کند. آمین.

  4. ملیحه در 08/08/05 گفت:

    من خیلی امیدوارم، باید برم دعا کنم

  5. حجم سبز در 08/08/05 گفت:

    "باید دنبال شادی ها گشت، غمها خودشان ما را پیدا می کنند.
    خودت گفتی یادت هست؟

  6. مهتاب در 08/08/05 گفت:

  7. خاطره در 08/08/05 گفت:

    وای اون کامنتو من گذاشتم به اسم مهتاب ثبت شد… بفهمه سرم رفته…

  8. خاطره در 08/08/05 گفت:

  9. بهار در 08/08/05 گفت:

    چه دلنشین…

    یکی از کامنتاتو تو مجله موفقیت خوندم.نمیدونم واسه کی بود.اما عالی بود.همین.

  10. خاطرات یه عاشق خسته قبل از خودکشی در 08/08/05 گفت:

    سلام
    وبت جالبه و مطالبت زیبا
    رسمش بود نظر بدم
    به من هم یه سر بزن
    به کمکت نیاز دارم
    موفق باشی
    خدانگهدار

  11. مهم نیست! در 08/08/05 گفت:

    سلام اینطرف ها هم بیا سمت ما

  12. زهره در 08/08/05 گفت:

  13. خیاط در 08/08/05 گفت:

    ما دعا گو باشیم همچنان؟؟

  14. مریم در 08/08/05 گفت:

    دوست کندر بر وی گریه انباشته را نتوانی سر داد,
    چه توان گفتش
    بیگانه است…

  15. عیمانوئیل در 08/10/27 گفت:

    همیشه همین طور است.

    همیشه به این گونه است:

    تا آن هنگام که هستیم نه روحمان و نه جسمان را بر نمی تابیم.
    ولی در گذر زمان بدنبالش می گردیم که فقط ردپایی باقی مانده وبس.

دیدگاه خود را ارسال کنید