“من مذهب دارم، مذهب خودم را، و حتّا از تمام این کشیشها با همهی دورویی و حقّهبازیشان مذهبیترم. من بر عکس اینها خدا را میپرستم و به وجود باریتعالی و به وجود آفرینندهای اعتقاد دارم. حال این آفریننده هر که میخواهد باشد، برای من مهم نیست. او ما را به این دنیا آورده تا تکلیفمان را نسبت به وطن و به خانواده انجام دهیم. دیگر لزومی نمیبینم در این که هر روز به کلیسا بروم و ظرفهای نقره را ببوسم و از جیب خود یک مُشت دلقک را که از ما بهتر میخورند پروار کنم! آدم میتواند خدا را مانند گذشتگان در جنگلی یا مزرعهای، یا حتّا با نظر کردن به این گنبد اثیری ستایش کند.”
مادام بوواری، ص ۲۰۴
عادله در 08/08/05 گفت:
آدم هوس می کنه مادام بوواری رو پرستش کنه !
فاطمه در 08/08/05 گفت:
سلام. یعنی کتاب جالبی نیست؟
ققنوس در 08/08/05 گفت:
آدم می تواند خدا را ستایش کند حتا اینجا پشت مانیتور. چون سلامت هستیم و هستیم پس شاکر او و نعمت هایش.
ققنوس در 08/08/05 گفت:
من آدرس وبلاگم اشتباه نوشته بودم در کامنت قبل
روزگار به کام.
تکتم در 08/08/05 گفت:
متن زیبایی است
حتما برای خریدش اقدام می کن.
به روزم
صبا در 08/08/05 گفت:
برای شنا کردن به سمت مخالف رودخانه، قدرت و جرات لازم است . وگرنه هر ماهی مرده ای هم می تواند از طرف موافق جریان آب حرکت کند . ( دکتر علی شریعتی)
دیوانه ی عاقل در 08/08/05 گفت:
با این خانومه که موافقم
پست قبلیت هم تایید میشه